دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

29 مهر-تولد دوسالگی دخترک

        روز 29 مهر ماه ، درست ساعت 4:45 دقیقه بعد از ظهر ، 2 ساله می شوی دخترک!  درست 2 سال است که با هم هستیم. 2 سال و 9 ماه البته. 9 ماه را من با تو عشق کردم و تو ... 9 ماهی که با تو بودم و تو با من بودی و هیچ کداممان همدیگر را ندیده بودیم ولی با تمام وجودمان همدیگر را حس کرده بودیم. تو را نمیدانم! اما من 9 ماه را با عشق و ترس و دلهره گذراندم ! از همان جنس ترسها که همه ی مادرها دارند. که دخترکشان حتما تکان بخورد. روزی هزار بارتکان بخورد! لگد بگوبد زیر دنده هایشان و پوست شکمشان را فشار دهد. گوشه شکمشان جمع شود و نفس را در سینه هایشان ...
28 مهر 1392

به بهانه ی تولد دخترک(29 مهر)

      12 سال است که مادری ام رو به تکامل است. 7 سال است بیشتر مادرم. 2 سال است که با تمام وجود مادری را حس کرده ام. هر کدامشان برایم فصل جدیدی از مادر بودن را گشوده اند.   خیلی جاها کم گذاشته ام...می دانم. خیلی جاها خسته شده ام. خیلی جاها نا امید شده ام. خیلی جاها هول برم داشته است و به همسرم پناه برده ام. اما به هر حال 12 سال است که مادرم. مثل همه ی مادرها و با همه ی دغدغه های مادرها.   اعتراف می کنم... گاهی اوقات خسته می شوم. از اینکه می دوم و می دوم. از اینکه هر روز 6 صبح بیدار می شوم و کلی با بچه ها سر و کله می زنم تا بر...
26 مهر 1392

توضیحات نگاره و دست ورزی

دوست عزیزم فاطمه جان در مورد نگاره ها و دست ورزی توضیح خواسته بودند. زمان ما در صفحات ابتدایی کتاب فارسی سال اول دبستان ، تصاویری بود که ما به اسم لوحه می شناختیم. در نظام آموزشی امروز به این تصاویر "نگاره" می گویند و هدف آن ارتیاط چشمی کودک و بالا بردن دقت و تقویت بیان و داستان پردازی کودک است. در کنار آن در هر نگاره مفاهیم اعداد و جهت ها و بعضی مفاهیم مورد نیاز کودک هم به صورت غیر مستقیم آموزش داده میشود.   دانش آموزان کلاس اولی ، چون هنوز عضلات دستشان ضعیف است و توان نوشتن مشق و رنگ آمیزی را به طور کامل ندارند ، معلمین و اولی از یک سری تمرین برای قوی و ورزیده شدن دستهایشان استفاده می کنند که به آنها تمرین ...
7 مهر 1392

بچگی و بچگیهام تموم شد...

   27سال پیش در چنین روزی من یک کلاس اولی بودم در انتظار شروع مدرسه ها. با دلی که از همان آغاز برای مدرسه می تپید. درست یادم هست که من با یک جفت کتونی طوسی و یک کیف دوقفله ی قرمز و کرم که قسمت جلوی آن عکس یک ماشین کورسی مسابقه داشت و یک مانتو و شلوار ، که در روزگار ما اسمش روپوش و شلوار بود ؛به رنگ سورمه ای ،شدم یک کلاس اولی.   روپوش و شلوارم ، دوخت مامان بود با مدل دکتری (یقه فرنچی  که از کنار شانه دکمه می خورد) و سر آستین هایی که مامان برای راحتی ام داخلش کش کشیده بود و سر مچم چین دار میشد. روزی را که وسایل مدرسه را خریدم یادم هست. آنها را روی تکه فرشی که در ایوان خانه مان ، به رسم هر...
3 مهر 1392
1